معنی اداره کردن، دسته سکان، اهرم سکان، (مج.) نظارت، اداره، زمام، (مج.) ,, معنی اداره کردن، دسته سکان، اهرم سکان، (مجپ) نظارت، اداره، زمام، (مجپ) پ, معنی اbاci lcbj، bsتi slاj، اick slاj، (k[,) j'اcت، اbاci، xkاk، (k[,) ,, معنی اصطلاح اداره کردن، دسته سکان، اهرم سکان، (مج.) نظارت، اداره، زمام، (مج.) ,, معادل اداره کردن، دسته سکان، اهرم سکان، (مج.) نظارت، اداره، زمام، (مج.) ,, اداره کردن، دسته سکان، اهرم سکان، (مج.) نظارت، اداره، زمام، (مج.) , چی میشه؟, اداره کردن، دسته سکان، اهرم سکان، (مج.) نظارت، اداره، زمام، (مج.) , یعنی چی؟, اداره کردن، دسته سکان، اهرم سکان، (مج.) نظارت، اداره، زمام، (مج.) , synonym, اداره کردن، دسته سکان، اهرم سکان، (مج.) نظارت، اداره، زمام، (مج.) , definition,